«زُهد» به روایت دلپذیر امام عسکری علیه السلام

یکی از فضایل اخلاقی مورد تشویق و ترغیب در روایات اهل بیت علیهم السلام صفت زُهد می باشد. گرچه تخلّق به این خلق پسندیده، آثار عملی فراوانی دارد ولی باید متذکر این نکته شد که چون زهد، به معناى بى رغبتى است(1)، در واقع یک حالت قلبى به شمار می آید نه عملى، چنانکه در قرآن کریم، درباره حضرت یوسف علیه السلام آمده است: «وَ شَرَوْهُ بِثَمَن بَخْس دَراهِمَ مَعْدُودَة و کانُوا فِیهِ مِنَ الزَّاهِدِین»؛ او را به بهایى اندک و به درهمى ناچیز فروختند و از خود زهد و بى رغبتى نسبت به او نشان دادند.(2)

امیر المومنین علیه السلام در تعریف زهد می فرماید: زهد در قرآن، در دو جمله خلاصه شده است: متاسف نشوید بر آن چه (از مادیات دنیا) از شما فوت می شود و شاد نگردید بر آن چه خدا به شما می دهد.(3) هر کس بر گذشته، اندوه نخورد و برای آینده، شادمان نشود، بر هر دو جانب زهد دست یافته است.(4)

به هر حال انسان در زندگی دنیوی خود گاهی متضرّر می شود و زمانی هم به بهره و سودی مادی دست پیدا می کند. کسی که دلش در گرو مشتهیات دنیوی نیست و به کمال بالاتری چشم دوخته است، نه بواسطه نقصان مادیات، غمگین و ناراحت می شود و نه بواسطه رسیدن به یک نعمت مادی، حالت فرح به او دست می دهد؛ بلکه ملاک فرح و حزن او قُرب و بُعد او از کمالات انسانی است.

بنابراین بر خلاف تصور رایج، زهد آن نیست که انسان از نعمتهاى دنیا بهره نبرد، تهیدست باشد و به کسب مال نپردازد، بلکه زهد به معناى ترک میل و رغبتى است که به نحوی انسان را وابسته به دنیا مى کند و باعث می شود که هدف آفرینش و غایت خلفتش را فراموشى نماید.

به همین دلیل ممکن است کسى ثروت زیادى داشته باشد، و در عین حال زاهدترین انسانها هم باشد چون قلب و دل او هیچ تعلق خاطری به اموالش ندارد. ثروتش نه او را بر ارتکاب معاصی جریء می کند و نه مانع انجام واجباتش می شود. حضرت سلیمان علیه السلام با اینکه بزرگترین حکومت ها و سلطنت ها را داشت، زاهدترین مردم بود و از همه ثروتى که در اختیارش بود، به نان جوى قناعت مى کرد و قدرت و ثروتش را در مسیر احقاق حقوق دیگران و ترویج دین خدا و برافراشتن پرچم توحید در گستره گیتى، به کار مى گرفت.

در روایت آمده است: شیوه زندگی سلیمان نبی علیه السلام چنین بود که وقتی صبح می شد، از اشراف و ثروتمندان روی می گردانید و نزد مستمندان و فقیران می رفت و کنار آنها می نشست و می گفت: مِسکینَ مَعَ الْمَساکِینِ؛ مسکین و بینوایی همنشین مسکینان و بینوایان است.(5) 

وقتی که شب می شد، لباس زِبر مویین می پوشید، و آن را به شدت برگردنش می بست، و همواره تا صبح گریان بود و به عبادت خدا اشتغال داشت، و از اجرت زنبیل هایی که می بافت، غذای مختصری تهیه می کرد و می خورد، و راز این که از خداوند درخواست چنین ملک و حکومت بی نظیری کرد، این بود که بر کافران و حکومت آنها غالب و پیروز گردد. (6)

یکی از شواهدی که نشان میدهد زهد در فرهنگ اهل بیت در معنای دقیق و ظریفی استفاده شده است، روایت نورانی امام حسن عسکری علیه السلام می باشد.

ایشان در فرازی از این روایت، زاهدترین مردم را معرفی میکند. بنا بر تصوّر بسیاری از مردم، شاید زاهدترین انسان ها کسی است که قوت غالبش نان خشک باشد و یا به جای فرش بر روی زیلو زندگی کند و ژنده پوش باشد و لباس های ساده و کهنه بر تن کند ولی حضرت تعریف متفاوتی ارائه میدهند: «ازهد الناس من ترک الحرام»، زاهدترین مرد کسی است که کار حرام را ترک کند و مرتکب حرام نشود. این تعریف، حاکی از معنای عمیق و ژرف زهد در فرهنگ اهل بیت علیهم السلام است.

گناه کردن برای کسانی که درمسیر خودسازی قرار نگرفته اند و حتی برای کسانی که در حال پیمودن این مسیر هستند، لذت بخش است. تنها عدّه قلیلی از اولیاء الله هستند که به مقام درک کنه و حقیقت پلید و خبیث گناه، نائل شده اند. لذا گناه کردن برای بسیاری از مردم، همانند حرکت بر یک سراشیبی و سرازیری است.
هم آسان و بدون رنج و مشقت است و هم لذت نفسانی دارد.

کسی که معاصی را ترک می کند در واقع در حال حرکت بر خلاف جهت ان سراشیبی می باشد. لذاست که ترک گناه برای وی، سخت و پر مشقت است. حرکت چنین شخصی گرچه اجر و قرب خاص خود را دارد ولی نمی توان او را زاهد نامید زیرا زهد یک حالت قلبی است و شخصی که در دل و قلب خود همچنان میل و رغبت به گناه را حس میکند، به مقام زهد در معاصی نرسیده است.

توجه به این مساله نیز لازم است که گرچه انسان زاهد و شخصی که حقیقتا متصف به این فضیلت والای اخلاقی شده است، نسبت به بسیاری از مشتهیات دنیوی بی رغبت است و عملا از آنها اعراض میکند ولی باید دانست که اسلام هیچ گاه با رهبانیت سر سازگاری نداشته است.(7)

اسلام، مسیر نیل به کمالات انسانی و تقرّب الهی را در ریاضت های خودساخته و جدائى و بیگانگى از اجتماع و به اصطلاح انزوای اجتماعی قرار نداده است.(8)

زندگی وسیره اهل بیت بالوضوح نشان میدهد که هر نوع خودسازی باید در عین قبول مسئولیت های اجتماعی محقق شود. نکته لطیفی که حدیث نورانی امام عسکری علیه السلام بدان اشاره دارد این است که هر کس واقعا در پی ریاضت دادن نفس خود برای نیل به مقام زهد است، هیچ ریاضتی برای او سخت تر و البته سازنده تر از ترک معاصی از ابتدای تکلیف تا لحظه مرگ نیست.

پی نوشت ها:
1.اصول الکافی، (ط - الاسلامیة) ج1 ص 21 حدیث جنود عقل و جهل
2. یوسف / 3. لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ. حدید / 23
4. نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت 439
5. وَ کَانَ سُلَیْمَانُ ع إِذَا أَصْبَحَ تَصَفَّحَ وُجُوهَ الْأَغْنِیَاءِ وَ الْأَشْرَافِ حَتَّى یَجِی ءَ إِلَى الْمَسَاکِینِ وَ یَقْعُدُ مَعَهُمْ وَ یَقُولُ مِسْکِینٌ مَعَ الْمَسَاکِینِ. بحارالانوار، ج14 ص 83
6. کَانَ سُلَیْمَانُ ع مَعَ مَا هُوَ فِیهِ مِنَ الْمُلْکِ یَلْبَسُ الشَّعْرَ وَ إِذَا جَنَّهُ اللَّیْلُ شَدَّ یَدَیْهِ إِلَى عُنُقِهِ فَلَا یَزَالُ قَائِماً حَتَّى یُصْبِحَ بَاکِیاً وَ کَانَ قُوتُهُ مِنْ سَفَائِفِ الْخُوصِ یَعْمَلُهَا بِیَدِهِ وَ إِنَّمَا سَأَلَ الْمُلْکَ لِیَقْهَرَ مُلُوکَ الْکُفْر. همان
7. دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ، عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص: أَنَّهُ نَهَى عَنِ التَّرَهُّبِ وَ قَالَ لَا رَهْبَانِیَّةَ فِی الْإِسْلَامِ تَزَوَّجُوا فَإِنِّی مُکَاثِرٌ بِکُمُ الْأُمَمَ. مستدرک الوسائل، ج14 ص 155
8. برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به داستان علاء بن زیاد حارثی در خطبه 209 نهج البلاغه، صبحی صالح.


منبع: سایت پژوهه